مقدمه
نگاه کردن متفاوت به مساله و رسیدن به یک راه حل جدید، همان
چیزی است که عموماً از آن به خلاقیت تعبیر میشود. اما خلاقیت مفهومی نیست که
بتوان آن را در یک جمله و حتی یک کتاب مفصل هم توضیح داد. خلاقیت در حقیقت،
فرآیندی است که در ذهن فرد خلاق اتفاق میافتد و حاصل آن شکل گرفتن یک ایدهی جدید
با یک راه حل ابتکاری است.
این که خلاقیت ذاتی است یا اکتسابی، موضوعی نیست که این
روزها ضرورت بحث بر سر آن در میان باشد. دنیای امروز تلاش میکند خلاقیت و مباحث
مرتبط با آن را، چه در زمینههای روان شناسی و علوم تربیتی و چه در زمینههای
مدیریت و کسب و کار، به درستی بشناسد و ابعاد مختلف آن را توسعه دهد. کتابهای
فراوانی که دربارهی تکنیکهای افزایش خلاقیت در افراد و در سازمانها نوشته شدهاند،
گویای این حقیقت میباشند که توجه به خلاقیت و توسعهی ان در سازمان، نه تنها باعث
میشود که افراد از کار خود احساس رضایت بیشتری کنند، بلکه در پیش برد سازمان و
افزایش بهرهوری و رسیدن به موفقیتهای بزرگ سهم عمدهای دارد.
برای آن که بتوانیم خلاق باشیم، باید ابتدا معنی و مفهوم
خلاقیت را به درستی بشناسیم و بتوانیم بین خلاقیت، هوش، دانش و مهارت تفاوت قائل
شویم. دانستن این که ساختار ذهن چیست و چگونه در فرآیند شکل گیری تفکر خلاق تاثیر
میگذارد، با این که ممکن است مستقیماً روی افزایش خلاقیت فرد اثر نگذارد، بدون
تردید باعث میشود که نگاه فرد به روشها و تکنیکهایی که برای افزایش خلاقیت مطرح
میشوند تغییر کند.
بعد از اینها وقت آن است که این روشها را امتحان کنیم؛
روشهای فردی. میتوانیم ذهن را درگیر حل یک مسالهی جدید کنیم، یا اینکه سعی کنیم
مسائل دور و برمان را به روشهایی که متخصصان این رشته پیش نهاد دادهاند حل کنیم.
تعریف نوآوری
نوآوری ایجاد تولیدات، خدمات، فرآیندها و یا سیستمهای جدیدی
است که ابتدا از یک ایده آغاز ﻣﻲشود و بعد از اجرای موفقیت آمیز به مرحلة بهره
برداری ﻣﻲرسد. فرآیند ایجاد هر چیز جدیدی که برای فرد، گروه، سازمان، صنعت یا یک
اجتماع، ارزش مهمی داشته باشد را هم نوآوری ﻣﻲگویند.
تفاوت نوآوری با اختراع
نوآوری با اختراع ارتباط بسیار نزدیکی دارد، اگر چه آنها
یکسان نیستند. اختراع ضرورتاً یک ایدة خلاق است؛ در حالیکه نوآوری این ایدة خلاق
را در عمل به کار ﻣﻲگیرد. فعالیتهای نوآورانه از یک طرف، خلق ایده های جدید را تشویق
و از طرف دیگر، آنها را به تولیدات یا خدمات مفیدی تبدیل ﻣﻲکنند که مشتریان نیاز
دارند.
اصول اولیه خلاقیت
به طور
کلی خلاقیت فرایندی است که طی زمان ادامه داشته و ابتکار، انطباقپذیری و
تحقق از خصوصیات بارز آن به شمار میآیند و میتواند
جوابگویی برای مشکلات باشد. برخی از محققان اصولی برای
مشخص شدن مرزهای خلاقیت تعریف نمودهاند: اول اینکه خلاقیت متضمن پاسخ یا مفهومی نو باشد یا آنکه احتمال وقوع آن بسیار کم باشد. اما
باید توجه داشت که نو بودن و اصالت با آنکه شرط لازم
خلاقیت است اما کافی نیست. زمانی یک پاسخ را میتوان بخشی از
یک فرایند خلاقیت به شمار آورد که تا اندازهای با واقعیت مطابقت داشته یا اصولاً واقعی باشد. دوم خلاقیت باید گرهای را بگشاید یا با
وضعیتی تناسب داشته و یا مقصود معینی را برآورد. سوم،
خلاقیت واقعی مشروط به دوام آن بینش ابتکاری، ارزیابی
و تفسیر و رشد آن باشد. در جملهای کوتاه میتوان اینگونه بیان کرد
«خیلیها
ایدههای خوب دارند اما عده کمی آنها را عملی میکنند». همچنین یکی از عواملی که معمولاً با خلاقیت مربوط میدانند موضوع هوش است.
تقویت عناصر انگیزشی خلاقیت
پرورش عنصر انگیزشی خلاقیت باید اساساً در بستر خانواده
صورت گیرد، زیرا مستعدترین محیط برای شکل دهی آن محیط کلامی و نظام تربیتی و
رفتاری خانواده است. کودک و نوجوان اوقات زیادی را در خانواده سپری میکنند،
بنابراین این طبیعی است که بیشترین تاثیر را نیز از آن بپذیرد. بیان این نکته از
آن روست که بگوییم هر چند می توان در محیطی غیر از خانواده (آموزشگاه یا جایی
دیگر) به تقویت عناصر انگیزشی خلاقیت مبادرت ورزید، اما تاثیر این عوامل با اندازه
و اهمیت عامل نخستین نیست. پس بهتر است که هدایتها و روشهای اتخاذ شده محیط دوم
یعنی «محیط یادگیری» به محیط نخستین یعنی خانواده نیز انتقال یابد و در آنجا هم
مورد تمرین و تقویت قرار گیرد؛ این انتقال زمینههای تثبیت و تحکیم انگیزش خلاقه
را بیش از پیش فراهم آورد.
آمابیلی (1988) معتقد است، برای رسیدن به خلاقیت بهتر است
که انگیزه و به ویژه انگیزه درونی پرورش پیدا کند و در جایی دیگر به نقش اهمیت
انگیزش بیرونی اشاره میکند. ما ضمن احترام به این نظر توصیههایی در قالب انگیزه
درونی و بیرونی ارایه میکنیم.
چون فعالیت انگیزشی خلاق عمدتاً ماهیتی کلامی دارد، یعنی
باید به وسیله کلام و روابط کلامی وارد آن شد شاید درست نباشد که آن را محدود به
فضای خاص کرد. در کودکان انگیزه معمولاً حالتی کلی و عمومی دارد. گاهی درونی میشود
و گاهی بیرونی. برای آن که کودکان موفق شوند به انگیزه خود سازمان دهند و جهت ان
را مشخص کنند (درونی سازند یا بیرونی) طوری که برجستگی با یکی باشد برخورد کلامی
ما یا به عبارت سادهتر برخورد شفاهی ما نقشی اساسی دارد. آنچه هسته و محور برخورد
را میسازد گرایش و جهتی است که در خود پاسخ یا کلام نهفته است؛ آیا کلام مشوق
انگیزه درونی است یا بیرونی. بنابراین، در اولین گام آموزش « انگیزه» باید به جهت
پاسخها و هدایتهای کلامی فرد توجه کافی داشته باشیم. برای مثال وقتی از کودک میپرسیم
چرا بازی نمیکنی و او میگوید حوصله ندارم و پاسخ ما را در جهت دادن به رفتار
کودک ممکن است این چنین باشد:
- اگر به او بگوییم خوب است که تو هم مثل بقیه بچهها بازی
کنی به رفتار او جهتی بیرونی میدهیم
- اگر بازی را به میل، تصمیم و انتخاب او واگذاریم رفتارش
را جهتی درونی میبخشیم.
اکنون که اطمینان حاصل کردیم باید مراقب سوالها و پاسخهای
خود باشیم. به سراغ روشهایی میرویم که به انگیزه درونی کودکان دامن میزند. نوع
برخوردهای کلامی مثبت که در این رابطه میتوان داشت عبارتند از:
مثال: شرکت در بازی کاردستی
برخوردها: - آیا این بازی را دوست داری؟
- دوست داری این بازی چگونه برگزار شود؟
- چه احساسی نسبت به ساختن کاردستی داری؟
- دوست داری چه
چیزی را درست کنی؟
- دوست داری چه
وسایلی در اختیار شما باشد؟
- دوست داری ...
در این مثال، خود کودک و احساسات و علاقمندیهای او محور
فعالیت است. به او امکان داده میشود هر طور دوست دارد عمل کند نه آن طور که ما
دوست داریم. ممکن است ما به ساختن گل علاقمند باشیم و او به ساختن خورشید؛ چنانچه
در این فعالیت نظر و گرایش ما غالب باشد جهت انگیزه کودک بیرونی خواهد شد. یعنی او
یاد میگیرد که به چیزی غیر از احساسات و علاقمندیهای خود بیندیشد. چیزی که
دیگران و محیط به او میدهند. بنابراین در این نوع از فعالیت هدایت انگیزه به خود
کودک واگذار میشود. اما در عین حال ممکن است این سوال پیش بیاید که شاید کودکان
توقع زیادی داشته باشند و ما به دلیل محدودیت نتوانیم ابزار یا امکانات دلخواه
آنها را تامین کنیم، در این مواقع توصیه نمیشود که به تمام خواستههای کودک
بپردازیم بلکه میتوان رفتاری مشابه روش زیر داشت:
- نباید با تحکم به کودک فهماند که امکانات محدود است.
- باید کودک را ترغیب کرد که امکانات را ببیند و بدون اظهار
نظری اضافی در مورد کمبود وسایل و ... به او گفت ما اینها را در اختیار داریم تو
دوست داری کدام را انتخاب کنی؟
- حتی اگر کودک دست به انتخاب نزد، با ارتباطی متمایل به
سوی انگیزه درونی میتوان از او خواست یا وسایل دلخواه را از منزل بیاورد یا به
فعالیت دلخواه دیگری بپردازد.
- در هر حال مهم این است که کودک با هدایت ما خود به تصمیمی
دلخواه و درست (از این نظر که شکایتی نداشته و آن را دوست داشته باشد) برسد و
مسئولیت آن را قبول کند.
گام دوم انگیزه درونی و بیرونی را هم زمان استمرار میبخشد،
جدی گرفتن و بها دادن به آنها است. اگر ما به هدایت کودک به این هدف که خود تصمیم
بگیرد، انتخاب کند، و بسازد میپردازیم. باید به مسئولیتها، تصمیمها، انتخاب و
آثار او نیز عمیقاً توجه کنیم. در این رابطه توصیه میشود، رفتارهای ابتکاری و
سازنده کودک ولو کوچک و ناچیز مورد تشویق قرار گیرد. در این مواقع بهتر است از تشویقها
و دلگرمیهایی که انگیزه درونی را قوت میبخشد استفاده شود. عموم این تشویقها
ماهیتی کلامی دارند، نمونههایی نظیر آنچه در زیر پیشنهاد میشود از این قبیلاند:
- تصمیم جالبی گرفتی، موفق باشی.
- خانه قشنگی ساختی معلوم است برایش زحمت زیادی کشیدی.
- پشتکارت قابل تحسین است.
- فکرهای خیلی خوبی داری، باید آنها را جدی بگیری.
- بالاخره آنچه را دوست داشتی، ساختی.
- انتخاب شما هم خوب است.
برای تداوم انگیزه درونی هم زمان میتوان از مشوقهای غیر
کلامی نیز استفاده کرد. نسبت بین این که آیا باید همیشه تشویقها کلامی باشد یا
چیز دیگر این است که گرایش غالب، معمولاً به طرف تشویقهای کلامی (و با جهتی
درونی) است، اما در پارهای موارد شکلهای دیگری از تشویق موثرتر است. باید به
رفتارهای ابتکاری، خلاقه و سازنده کودک جایزه نیز داد و کودک را مستحق دریافت هدیهای
خوشحال کننده دانست. در چنین شرایطی دامنه تشویق و هدیه میتواند از شرکت دادن اثر
کودک در یک نمایشگاه کوچک تا دریافت وسیله مورد آرزو نوسان پیدا کند.
به طور کلی، اگر چه نظام تشویق و ترغیب در افراد خلاق
«درونی» است اما آنها نیز گاهی به محبت و دلگرمی که از قاعده و روشی عادلانه پیروی
کند و بدون چشم داشت در اختیار آنها قرار گیرد.
تقویت عناصر شخصیتی خلاقیت
در بین مولفههای شخصیتی خلاقیت چند عنصر را به سادگی نمیتوان
پرورش داد. به عبارت دقیقتر، این گونه عناصر بیش از همه نیازمند تقویت در بستر
خانواده و به ویژه مدرسه هستند. علت نیز این است که چند ساعت آموزش تاثیر شگرف و
محسوسی بر آنها نمیگذارد: اعتماد به نفس، اراده مستقل و پذیرش خطر نمونههایی این
گروه به شمار میروند. این عناصر معمولاً در طول زمان و تحت تعلیمات ساده و پیچیده
والدین، معلمان و مربیان شکل میگیرند. بنابراین این ساده انگاری است اگر تصور
کنیم در مدت کوتاهی میتوانیم این ویژگیهای مهم را در افراد پرورش دهیم. ما با
رعایت این ملاحظات به شیوههای پرورش عناصر شخصیتی خلاقیت اشاره میکنیم که قادر
به زمینه سازی تقویت این عناصر هستند:
اعتماد به نفس و اراده مستقل
هر چند اعتماد به نفس و اراده مستقل از نظر مفهومی جدا از
یکدیگر فرض میشوند ولی دو روی یک
سکهاند. اراده مستقل در کنار اعتماد به نفـس
تحقق مییابد و اعتمــاد به نفس نیز با یاری اراده مستقل
بروز و ظهور پیدا میکند. به این دلیل ما آنها را در ارتباط
با هم مطرح میکنیم.
فعالیت اعتماد - اراده : برای پرورش این دو عنصر مهم در
کودکان سه گام در قالب راههایی که به ایجاد اتماد به نفس و اراده منتهی میشوند
پیشنهاد میشوند.
گام اول – شناخت
تواناییها و قابلیت خویش
اولین گام در پرورش اعتماد به نفس و اراده مستقل این است که
کودک بداند چه تواناییها، قابلیتها و مهارتهایی دارد. چنانچه این تصور بریا
کودک فراهم اید که به چه چیزهایی علاقمند است و چگونه باید به آنها بپردازد قدم
مهمی در راه کشف خویشتن برداشته است.
یکی از فعالیتهای پیشنهادی میتواند این باشد که به کودک کمک
کنیم به برداشت و تصویر درستی از تواناییها و علاقمندیهای خود برسد؛ یعنی کشف
چیزهایی که بیشترین رغبت و تمایل را برای آنها دارد. این کشف از طریق مکالمه با
کودک، بازی با او، نظر خواهی از والدین، گرایشهایی که به اسباب بازیها یا فعالیتها
نشان میدهد، چیزهایی که میسازد یا درست میکند و ... محقق میشود. معمولاً
کودکان (خلاق) به یک یا چند موضوع علاقه زیادی دارند. این وظیفه مربی یا دوستداران
کودک است که علاقمندی او را کشف و برای پرورش آنها برنامه ریزی کند. اگر کودک به موقعیتهای
کوچک و بزرگی در این زمینه دست یابد قطعاً در باور و اعتماد به خوشتن به پیشرفتهای
زیادی نایل خواهد شد. در دوران کودکی بهتر است کودک را با چنین اقدامهایی به
خودباوری رساند و در دوران نوجوانی سطحی وسیعتر را مدنظر قرارداد. در این رابطه
ضرورت دارد بدون آن که به مجموعه اوقات فراغت کودکان لطمهای وارد شود، هر کودک
برنامهای ویژه شناخت قابلیتهای خود داشته باشد. در این برنامه نیز تاکید میشود
کودک باید به سوی انگیزه درونی هدایت شود، طوری که خود کودک بتواند نقش یک ارزیابی
کننده و کاشف را برای خویشتن بازی کند.
گام دوم – راههای مقابله با مسائل
گام دوم که از مهمترین گامهای محسوب میشود این است که
کودک را تمرین دهیم تا بهتر به حل مسائلش بپردازد و به دنبال راه حل بگردد. کودک
باید یاد بگیرد که هر مسأله و مشکلی راه حلی دارد؛ حتی چیزهایی که خیلی سخت و مشکل
به نظر میرسند.
گام سوم – حق
انتخاب و تصمیم گیری
حق انتخاب از جمله رفتارهایی است بیش از همه به اراده مستقل
نیاز دارد. اما برای آن که انتخابی صحیح داشت باید به باوری درست از محدوده
تواناییها و قدرت تصمیمگیری رسید؛ این اعتماد به نفس. در تکمیل گامهای پیشین
برای تقویت اراده و اعتماد به نفس باید گام سوم یعنی «حق انتخاب و تصمیمگیری» را
برداشت. به عبارتی دیگر، کودک باید به سمت و سویی هدایت شود که بتواند دست به
انتخاب بزند و تصمیم بگیرد.
فعالیت انتخاب و تصمیمگیری: در این فعالیت نیازی نیست گروه
خاصی را تدارک ببنیم. بلکه پیشنهاد میشود این فعالیت در عملکردهای گوناگون کودک
نظیر فکر کردن، بازی، خرید، فعالیتهای آموزشگاهی و ... به کار گرفته شود. مفهوم
بنیانی این فعالیت را ارتباط کلامی تشکیل میدهد؛ یعنی از طریق صحبت و گفتگو زمینههای
انتخاب برای کودک فراهم میآید و ذهن او با کلمات به سوی تصمیمگیری مناسب هدایت
میشود. بنابراین، مکالمه با کودک یک تمرین مهم محسوب میشود و بهتر است به نحوی
باشد که حق انتخاب را به او بسپارد و مداخله گرانه نباشد. برای پیگیری این فعالیت
پیشنهادهایی زیر توصیه میشود:
1- در فعالیتهایی که کودک در آن مشارکت فعالی دارد نظیر
بازی، کاردستی، تئاتر، نقاشی، انجام تکالیف و طوری پیش برویم که کودک هم آزادی
اظهار نظر داشته باشد و احساس خویش را بیان کند، هم بتواند در صورت دلخواه از کار
جدا شده فعالیت دیگری را دنبال کند.
2- در آغاز یک فعالیت، کودک را برای انتخاب بازی و سرگرمی
آزاد بگذارید. یعنی شرایطی را فراهم آورید که با طیب خاطر فعالیت دلخواهش را
انتخاب کند.
3- موقعیتهایی فراهم کنید که کودک بتواند از بین چند حالت
یکی را انتخاب کند. بهتر است عناصر اصلی این موقعیتها را بازی، سرگرمی، معما،
داستان، و نظایر اینها تشکیل دهد تا کودک با علاقه هم آنها را ببیند و گوش دهد و
هم وادار به تصمیم گیری شود.
4- سوالهای ذهنی را در قالب داستان برای کودک مطرح سازید و
از او برای انتخاب و تصمیمگیری مناسب دعوت کنید.
5- به انتخاب و تصمیم کودک هر چند غلط و نادرست احترام
بگذارید و به گونهای مناسب توجه کودک را به معایب انتخاب و تصمیمش معطوف سازید.
از او دعوت کنید که سایر تصمیمات (راجع به آن موضوع) را بشنود و سعی کند کاستیهای
نظراتش را خود بیان کند. بر عکس، انتخاب و تصمیمات درست کودک را تشویق و مورد
تکریم قرار دهید و مزیتهای آن را برای کودک برشمرید تا بیش از پیش آگاه شود.
6- به رفتارهای آزاد و مستقل کودک که از جمع پیروی نمیکند،
یعنی مانند رفتارهای سایر کودکان نیست بی توجه نباشید. سعی نکنید آنها را با
فشارهای کلامی (تهدید و فشار) یا رفتارهای انضباطی به پیروی از جمع دعوت کنیدو
رفتار مستقل برای کودک یک جور انتخاب است که باید به آن احترام گذاشت ولی برای
پرهیز از هرز رفتن باید آن را در مسیر مناسب هدایت کرد. این رفتار گاهی میتواند
یک اندیشه یا نظر آزاد باشد و گاهی یک تصمیمگیری برای انجام یک عمل.
2- پذیرش خطر و کسب تجربه
هدف از ورود به این فعالیت آن نیست که کودک را مجبور به
پذیرش خطر کنیم یا به انجام خطر واداریم، بلکه تلاش میشود کودک توانایی جسارت
پیدا کند و از خجالت و کمرویی فاصله بگیرد. با این توضیح هدف از این فعالیت
اطمینان بخشی به کودک است تا او برخورد شجاعانهای با تجربیات، تکالیف، سوالها و
مسابقهها و ... داشته باشد و قدرت و توان خود را محک بزند. کودک به وسیله این
مهارتها شهامت پیدا میکند که با نادیده گرفتن ترس از دیگران با موقعیتها،
علایق، نظرات و احساسات خود را شجاعت تمام بیان کند. پذیرش خطر به این معنا با
پذیرا بودن تجربه نسبت مستقیمی دارد. زیرا گاهی کسب تجربههای جدید و رویاروی با
آنها مستلزم شهامت و جسارت برای ورود به آنهاست. بنابراین بین پذیرش خطر و کسب
تجربه میتوان قرابتی فرض کرد.
فعالیت پذیرش خطر و کسب تجربه : برای پرورش پذیرش خطر و کسب
تجربه بهتر است به فکر تدارک بازی گروههای چند نفره (هر گروه سه نفر) یا تنها یک
گروه که اعضاء در آن شرکت کنند در نظر گرفت. موضوع بازی نیز بسیار مهم است زیرا
باید بتواند حالتهای زیر را در کودکان تقویت کند:
1- قدرت جسارت و ابراز وجود
2- میل ریسک کردن
3- میل به تجربه موقعیتها و شرایط
با ملاحظه این شرایط باید به سراغ بازیهایی برویم که حالات
فوق را دامن زده و تقویت کند. در صورتی که توانستیم بازی مورد نظر را شناسایی کنیم
میتوان به سبک زیر عمل کرد:
پیشنهاد میشود بازی به صورت چند گروه مجزا برگزار شود. چون
هم موجب حس همبستگی در کودکان میشود هم آنها را وارد به تحرک و میل به ریسک میکند.
وقتی گروه بازی تشکیل شد میتوان گروهها را به رقابت با یکدیگر وا داشت یا بین
افراد گروه رقابت و علاقمندی ایجاد کرد. بازیهای زیادی را برای این فعالیت میتوان
در نظر گرفت:
1- هر نوع بازی ورزشی غیر معمول(یعنی بازیهای غیر از
فوتبال، والیبال و نظایر اینها).
2- هر نوع بازی فکری غیر معمول. یعنی بازیهای غیر از پازلها،
مکعبها، هزار سازهها، چیستانها و نظایر اینها.
3- هر نوع ساختنهای غیر معمول. یعنی کاردستیهای غیر از
ساختن ماشین، خانه و نظایر اینها.
4- هر نوع کنجکاوی غیر معمول. یعنی کنجکاویهایی که به جاها
یا مکانهای کمتر شناخته شده سرک میکشید یا به دنبال هیجان است.
اکنون ما از بازیهای ورزشی غیر معمول یک بازی را انتخاب و
کودکان را برای بازی دعوت میکنیم. بازی مورد نظر ما «قلاب شانس» نام دارد. در این
بازی میتوان فضای کوچکی را برای چیدن وسایل پیش بینی کرد. بعد میتوان کف آن را
با وسایل رنگی دلخواه پوشانید. سپس مکانهای خاصی از این فضا را برای پنهان کردن
شمارههایی که هر کدام میتواند جوایز یا پیامدهای خاصی را به دنبال داشته باشد در
نظر گرفت. مثلاً میتوان به یک شماره «تجربه کردن آب» را اختصاص داد و به یک شماره
جایزه گرفتن یک بادکنک و به همین ترتیب. نقش قلاب شانس آن است که کودک را به شمارههایی
که زیر پوششها قرار دارد میرساند. در این حالت کودک به وسیله قلاب، شانس خود را
برای انتخاب عددها آز
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده توسط xenon |
لينک ثابت
|شنبه 28 خرداد 1390برچسب:خلاقیت و نوآوری,خلاقیت,نوآوری, روان شناسی, فرآیند, اختراع,مقاله,مقاله خلاقیت و نوآوری,مقالات,مجموعه مقالات,ابتکار,عناصر انگیزشی خلاقیت,خانواده ,محیط یادگیری, انگیزه, اعتماد به نفس ,راههای مقابله با مسائل,حق انتخاب و تصمیم گیری,قدرت جسارت و ابراز وجود,میل ریسک کردن,میل به تجربه موقعیتها و شرایط,کنجکاوی,خلاقیت تجسمی,نقاشی,خلاقیت کلامی,نویسندگی,شعرخوانی و سرود خوانی, قصه گویی,خلاقیت حرکتی,بازی,نمایش و تئاتر,خلاقیت مکانیکی,کاردستی,تولیدات,|